سیستمهای هوش مصنوعی در حال عبور از مرزهای تکرار اعمال انسانی هستند و به روشهایی برای حل مسائل بهطور مستقل دست پیدا میکنند، که اغلب نتایجی فراتر از درک انسان ایجاد میکنند. این مسئله باعث میشود که به آیندهای با هوش مصنوعی فکر کنیم، بهخصوص زمانی که با فناوریای روبهرو هستیم که به نظر میرسد از درک انسان فراتر رفته است.
ارتباط AI با AI: ظهور «Gibber Link»
ویدیوی زیر نشان میدهد که چگونه دو عامل هوش مصنوعی یکدیگر را تشخیص داده و بلافاصله به یک زبان فوقالعاده کارآمد که برای انسانها غیرقابلفهم است، سوئیچ میکنند. شاید این موضوع شگفتانگیز به نظر برسد، اما واقعیت نگرانکننده این است که این ابرعاملها از همان ثانیههای ابتدایی آشنایی شروع به برقراری ارتباط با یکدیگر میکنند. این «حالت Gibber Link» که توسط ElevenLabs ایجاد شده، نه تنها یک تحول است، بلکه یکی از رادیکالترین فناوریهایی است که به هوش مصنوعی امکان میدهد به شیوهای ارتباط برقرار کند که برای انسان قابلدرک نیست.
فراتر از طراحی انسانی: معماری میکروچیپهای ساختهشده توسط هوش مصنوعی
عملکرد هوش مصنوعی در برخی وظایف باعث سادهتر شدن مسائل و کاهش پیچیدگی در مقایسه با دخالت انسان شده است. استفاده از هوش مصنوعی برای جستجوی طراحیهای جدید چیپهای بیسیم، نوآوری مهمی در حوزه تحقیقاتی مهندسی محسوب میشود، زیرا سیستمهای بررسی مبتنی بر هوش مصنوعی این فرایند را در چند ساعت انجام میدهند، در حالی که این کار معمولاً هفتهها تلاش طاقتفرسای انسانی را میطلبد.
درست مانند چیپهای موج میلیمتری که در مودمهای 5G استفاده میشوند، هوش مصنوعی توانسته این چیپها را با کارایی بالا پیادهسازی کند. علاوه بر این، رویکرد آن در طراحی مدارهای مجتمع کاملاً نوآورانه بود. این هوش مصنوعی توانست از روشهای ساختاری مرسوم که از رویکردهای از پیش تعریفشده برای رسیدن به یک راهحل پیروی میکنند، عبور کند. در عوض، هوش مصنوعی به درکی از دلایل ناکارآمدی ساختارهای سنتی دست یافت و سپس چارچوبهای جدیدی را برای انجام این وظایف طراحی کرد.
این تغییر بزرگی در پارادایم طراحی محسوب میشود. مهندسان انسانی معمولاً به فرآیندهای آزمون و خطا متکی هستند، زیرا پیچیدگی این سیستمها فراتر از درک کامل انسان است. اما هوش مصنوعی، که از محدودیتهای شناختی رهاست، میتواند فضای راهحلها را بهطور کاملتر بررسی کرده و به رویکردهای کاملاً جدیدی دست یابد.
چارچوبهای نظری برای درک فراتر رفتن هوش مصنوعی
پدیدهای که در آن هوش مصنوعی تواناییهایی فراتر از درک انسان توسعه میدهد، بیسابقه نیست. انویدیا پیشتر هوش مصنوعی را در فرآیندهای طراحی چیپ خود ادغام کرده و به این نتیجه رسیده است که این سیستمها میتوانند بهینهسازیهایی را کشف کنند که برای مهندسان انسانی نامرئی هستند.
سه چارچوب نظری به درک این پیشرفت کمک میکنند:
◖ بهینهسازی کارایی: سیستمهای هوش مصنوعی دلیلی ندارند که خود را به روشهای قابلدرک برای انسان محدود کنند. در حال حاضر از زبانهای انسانی و پارادایمهای برنامهنویسی استفاده میکنند، تنها به این دلیل که ما چنین رابطهایی را در اختیارشان گذاشتهایم. اما با تکامل این سیستمها، ممکن است روشهایی کارآمدتر توسعه دهند که کاملاً خارج از مدلهای شناختی انسان عمل میکنند.
◖ نظریه محدودیت شناختی: رابطه بین هوش مصنوعی پیشرفته و درک انسان ممکن است شبیه به تلاش یک مورچه برای فهم فعالیتهای انسانی باشد. این فاصله شناختی آنقدر وسیع است که انسانها حتی ممکن است فاقد چارچوب ذهنی برای تشخیص برخی از راهحلهای تولیدشده توسط هوش مصنوعی باشند، چه برسد به درک آنها.
◖ فرارَوی بُعدی: همانطور که انسانها در تجسم فضای چهاربعدی دچار مشکلاند، هرچند میتوانند آن را از نظر ریاضی توصیف کنند، ممکن است جنبههایی از عملکرد هوش مصنوعی پیشرفته وجود داشته باشد که فراتر از ظرفیت ادراکی ما باشد.
بازی «حرکت ۳۷» با آلفاگو: حقیقتی درباره خلاقیت هوش مصنوعی
نمونهای چشمگیر از فراتر رفتن هوش مصنوعی از درک انسانی در مسابقه تاریخی بین آلفاگو، محصول دیپمایند، و لی سِدول، اسطوره بازی گو، رخ داد. در بازی دوم، آلفاگو حرکتی انجام داد (که اکنون به «حرکت ۳۷» معروف است) که مفسران در ابتدا آن را یک اشتباه تلقی کردند. این حرکت آنقدر غیرمنتظره و غیرمتعارف بود که حتی کارشناسانی با دههها تجربه نتوانستند ارزش استراتژیک آن را درک کنند.
اما تنها در مراحل بعدی بازی بود که خرد عمیق این حرکت آشکار شد. آلفاگو به استراتژیای دست یافته بود که فراتر از درک متعارف انسانی از این بازی بود—استراتژیای که در نهایت عامل تعیینکننده پیروزی شد. این نمونهای ملموس از سیستمی هوش مصنوعی است که رویکردهایی را توسعه میدهد که انسانها، با وجود هزاران سال تجربه جمعی در این بازی، قادر به تصور آن نبودند.
پیامدهای این پیشرفت در علم و فناوری
با ادامه پیشرفت هوش مصنوعی و توسعه تواناییهایی فراتر از درک انسان، میتوان انتظار شتابی چشمگیر در حوزههای مختلف داشت:
◖ ترکیبات دارویی جدید که از طریق مکانیسمهایی عمل میکنند که برای پژوهشگران انسانی نامفهوماند.
◖ زبانهای برنامهنویسی که برای ارتباط ماشینها بهینهسازی شدهاند، نه برای درک انسان.
◖ درمانهای پزشکی مبتنی بر تعاملات زیستی که پیچیدگی آنها فراتر از درک کامل پزشکان انسانی است.
◖ نوآوریهای علم مواد که از پیکربندیهای اتمی کشفشده توسط هوش مصنوعی بهره میبرند اما در چارچوبهای نظری فعلی غیرقابل توضیحاند.
پارادایم هوش بیگانه
یک آزمایش ذهنی مفید این است که در نظر بگیریم آیا انسانها در صورت برخورد با یک هوش بیگانه، اصلاً قادر به شناسایی آن خواهند بود یا نه. سیستمهای ادراکی و شناختی ما برای تشخیص الگوهای مرتبط با بقایمان روی زمین تکامل یافتهاند، نه برای درک اشکال کاملاً متفاوتی از هوش.
به همین ترتیب، با پیشرفت روزافزون تواناییهای هوش مصنوعی، ممکن است با موقعیتی متناقض روبهرو شویم که در آن میتوانیم نتایج تفکر هوش مصنوعی را مشاهده کنیم، اما قادر به درک واقعی فرآیندهایی که این نتایج را ایجاد کردهاند، نباشیم. این مسئله چالشهای بزرگی را برای اطمینان از همسویی سیستمهای پیشرفته هوش مصنوعی با ارزشها و منافع انسانی ایجاد میکند.
هدایت دوران پس از درک انسانی
نمونههایی که در این بررسی مطرح شدند… از معماری چیپهای طراحیشده توسط هوش مصنوعی گرفته تا استراتژیهای جدید در بازیها و زبانهای ارتباطی ماشین به ماشین، نشان میدهند که ما در حال ورود به عصری هستیم که در آن تواناییهای هوش مصنوعی بهطور فزایندهای از درک انسان فراتر خواهند رفت.
این پیشرفت نیازمند رویکردهای جدیدی در ایمنی و حاکمیت هوش مصنوعی است. نمیتوان صرفاً به درک نحوه عملکرد این سیستمها متکی بود؛ بلکه باید روشهای جدیدی برای ارزیابی نتایج و اطمینان از همسویی آنها با ارزشهای انسانی توسعه دهیم، حتی زمانی که فرآیندهای ایجاد این نتایج همچنان نامفهوم باقی بمانند.
با ادامه توسعه سیستمهای هوش مصنوعی پیچیدهتر، جامعه علمی باید این تغییر اساسی را بپذیرد و چارچوبهای نظری مناسبی برای دوران پس از درک انسانی در حوزه هوش مصنوعی تدوین کند.
بدون دیدگاه